یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (ع) intTimeZone=33042; strBlogId="khorshidvalayat"; intCount=-1; strResult=""; try { for (i=0;i1) strResult=intCount + " نظر" ; strUrl="http://LoxBlog.ir/commenting/?blogid=" +strBlogId + "&postid=" + lngPostid + "&timezone=" + intTimeZone ; strResult ="" + strResult + " " ; document.write ( strResult ) ; } function OpenLD() { window.open('LinkDump.php','blogfa_ld','status=yes,scrollbars=yes,toolbar=no,menubar=no,location=no ,width=500px,height=500px'); return true; }



خورشید ولایت

یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (ع)

هدف از بيان صفات ياران سيدالشهداء عليه‌السلام ارائه‌ي الگوهاي واقعي است تا مردم عصر غيبت، آنان كه خواهان ظهور حضرت ولي عصر عليه‌السلام مي‌باشند. در خودسازي‌هاي فردي و اجتماعي خويش از آن بهره جسته و ايشان نيز آفريننده‌ي عاشورايي زيبا در پايان تاريخ باشند. ياران بزرگ و مجاهدي كه عقل بشري از درك مقامشان عاجز است. ياراني كه امام حسين عليه‌السلام در وصف ايشان فرمود: فَإنّي لا أعلم أصحاباً أوفي و لا خيراً مِن أصحابي...؛[1] من ياراني بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمي‌شناسم. از ميان هشتاد هزار نفري كه براي امام عليه‌السلام نامه نوشتند و ايشان را به كوفه دعوت كردند و از ميان چندصد نفري كه همراه امام بودند تا شب عاشورا، تنها هفتاد و دو نفر همراه امام بودند و نامشان در تاريخ جاودانه ماند. اينان با معرفت به حق امام و با عشق وافري كه به اهل بيت عليهم‌السّلام و بصيرتي كه به حقانيت هدف امام در قيام داشتند، همراه امام تا آخرين نفس جنگيدند و اسلام را از خطر ارتجاع به جاهليت نجات دادند. در واقع صفات ياران اباعبدالله عليه‌السلاممعيارهايي را در اختيار ما قرار مي‌دهند تا با كمك آنان خود را محك زده و با پياده كردن هر يك از شرايط، خود را براي قيام جهاني و روز پرشكوه ظهور آماده‌تر سازيم.

 

بنابراين ابتدا صفت معرفت مورد بررسي قرار مي‌گيرد؛ سپس صفات ديگر از جمله عشق و بصيرت و  زهد . سپس چند ويژگي برجسته كه اثبات وجود ياراني ويژه و خاص را ضروري مي‌سازد، شجاعت، استقامت در مقابل سختي‌ها و در پايان صفتي كه بسيار خودنمايي مي‌كند و آن وفاي به عهدي است كه با امام و مولاي خويش بسته مي‌شود.

 

 

 

 

كليدواژه: امام حسين عليه‌السلام، امام مهدي عليه‌السلام ، ياران، الگو، معرفت، بصيرت، محبت، شجاعت، پارسايي، وفاي به عهد، عاشورا، غيبت، ظهور .

 

 

 

 

مقدمه

 

در زمان غربت امام زمان عليه‌السلام كساني كه در صدد ياري حضرتش هستند، بايد اين عمل مقدس را سرلوحه‌ي برنامه‌ي خويش قرار دهند و بدانند كه اصحاب امام حسين عليه‌السلام، ولي‌نعمت خويش را با گرانمايه‌ترين سرمايه‌ي خود يعني «جان» ياري كردند، و در زمره‌ي سادات شهدا قرار گرفتند. اميرالمؤمنين عليه‌السلامفرموده‌اند: « و خيرُ الخلقِ و سَيدُهُم بعدَ الحسن عليه‌السلام ابني، اخوه الحسين عليه‌السلام المظلوم بعد اخيه. المقتول في ارض كربٍ و بلاٍ. ألا إنّه و أصحابه من سادات الشهداء يوم القيامة؛ بهترين خلق و آقاي آن‌ها بعد از پسرم حسنعليه‌السلام، برادرش حسين عليه‌السلام است كه بعد از برادرش مورد ظلم قرار مي‌گيرد و در سرزمين ناراحتي و گرفتاري به قتل مي‌رسد. آگاه باشيد كه او و اصحابش در روز قيامت در زمره‌ي سروران شهيدان هستند.

 

اصحاب آن حضرت به واسطه‌ي ايشان كسب شرافت و سيادت كرده‌اند و جزو سروران شهداء قرار گرفته‌اند.

 

از آن‌جا كه اين عده، گرانبهاترين كالاي زندگي خويش را با معرفت و محبت در راه ياري امام زمان عليه‌السلام خود در طبق اخلاص نهاده‌اند، به بالاترين حد ياري امام زمانعليه‌السلام دست يافتند. اميرالمؤمنين عليه‌السلام نيز بالاترين حد ياري اهل بيتعليهم‌السلام را جنگ با دشمنان ايشان دانسته‌اند و ثواب اين عمل را بالاترين درجه‌ي سعات اخروي شمرده‌اند:

 

مَن أحبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و قاتل معنا اعداءنا بيده فهم معنا في درجتنا و من احبنا و اعاننا بلسانه و لم يقاتل معنا اعداءنا فهو أسفل من ذلك بدرجة. كسي كه ما را با قلبش دوست بدارد و با زبانش ياري كند، و همراه ما با دشمنان ما با همه‌ي امكاناتش بجنگد، پس (در قيامت) با ما و درجه‌ي ما خواهد بود. و كسي كه ما را دوست داشته باشد و با زبانش ياري كند و لي همراه ما با دشمنان ما نجنگد، يك درجه پائين‌تر قرار دارد.

 

مؤمنان در زمان غيبت امام عصر عليه‌السلام بايد از خدا بخواهند تا معرفتي به آن‌ها عطا فرمايد كه بفهمند اگر چه در زمان سيدالشهداء عليه‌السلام نبوده‌اند ولي مي‌توانند از طريق ياري ايشان عملاً به اين توفيق  دست يابند.

 

پس بايد از اصحاب سيدالشهداء عليه‌السلام درس معرفت و محبت و اخلاص و فداكردن همه‌چيز در راه ياري امام زمان عليه‌السلام آموخت. چه بهتر كه بعضي از احوال و اوصاف ايشان را از تاريخ بياموزيم.[2]

 

 

 

 

1-  معرفت

 

آن چه باعث شد ،ياران اباعبدالله عليه‌السلام اين‌گونه جاودانه ،بر صحفه‌ي تاريخ نگاشته شوند، معرفتي بودكه نسبت به امام زمانِ خود داشتند معرفتي‌كه نه از سر هوا و هوس و نه كور‌كورانه و از سر جهالت بود، بلكه معرفتي‌ ‌كه از سويداي دلشان برخاسته بود. شناختي عميق همراه با  اسباب و لوازم آن كه اطاعت و تسليم محض بود.

 

در واقع معرفتي كه مورد تأكيد ائمه عليهم‌‌السّلام واقع شده، معرفتي سطحي نيست كه عامه‌ي مردم به آن آشنا هستند و تنها به نام و نسب امام ختم مي‌شود. بلكه مقصود معرفتي است خاص كه از لوازم ايمان است. امام باقر عليه‌السّلام در اين مورد فرموده‌اند:" لا يكون العبد مؤمناً حتي يعرف الله و رسوله و الائمة كلهم و امام زمانه و يرد اليه و يسلّم له"[3] بنده ايمان نخواهد آورد مگر آن‌كه معرفت خدا و رسول او و همه امامان و معرفت امام زمان خود را داشته باشد و به آن حضرت رجوع كند و تسليم ايشان باشد.

 

مشكل امت اسلام پس از پيامبر صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم عدم معرفت به حجت زمان خود بود، كه مخالفت با امام را در پي داشت كوفيان نيز امام حسين عليه‌السّلام‌را ظاهراً مي‌شناختند، اما شناخت آنان محدود به اسم و نسب بود، يا ‌برخي همراه با دنيا زدگي.پس از شهادت مسلم، امام از چند تن از اهالي كوفه كه به ايشان پيوسته بودند، در مورد رأي و نظر مرد كوفه پرسيدند. آن چند نفر در پاسخ گفتند: در بين اشراف، رشوه‌هاي بزرگ رد و بدل مي‌شود و دل‌هاي ساير مردم با شماست، اما شمشيرهايشان عليه شما.[4]

 

ياران سيد الشهداء عليه‌السّلام از چنان معرفتي به امام زمان خويش برخوردار بودند كه شهادت در راه امام را بر زندگي جاودانه در دنيا برگزيدند: "الحمدلله الذي شرفنا بالقتل معك و لو كانت الدنيا باقية و كنا فيها مخلدين لاثرنا المحفوظ معك علي الاقامة فيها "[5]

 

خدا را سپاس كه اين شرافت را نصيب ما كرد تا در كنار شما به شهادت برسيم و اگر دنيا باقي باشد و ما در آن جاودان بمانيم، قيام با شما را بر ماندن در اين دنيا ترجيح مي‌دهيم.

 

معرفت ايشان چنان عالي بود كه وجود اما را نعمتي بس بزرگ از جانب خدا دانسته؛ (اشاره به آيه« ‌و لقد من الله علي المؤمنين إذ بعث فيهم رسولاً ... ») و سفارش رسول صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم را جامه‌ي عمل پوشاندند.[6]

 

برير ـ از اصحاب امام حسين عليه‌السّلام ـ با وصفي پرشور مولاي خويش را اين‌گونه خطاب كرد:

 

يابن رسول الله! لقد من الله بك علينا أن نقاتل بين يديك نقطع فيك اعضائنا ثم يكون جدك شفيعاً يوم القيامة[7] اي پسر رسول خدا! خداي تعالي وجود مباركت را بر ما منت نهاده، در ركاب شما نبرد مي‌كنيم و در راه شما اعضاي بدنمان تكه تكه مي‌شود، سپس در قيامت جد شما شفيع ما مي‌شود. (پيامبر در حديث ثقلين از امام به عنوان يكي از امانات خويش نام مي‌برد و هر كس را كه به اين امانت چنگ زند، در قيامت شفيع خواهند بود.)

 

حجاج بن مسروق جعفي نيز از ياران اباعبدالله عليه‌السّلام مي‌باشد كه تعبيري ژرف و زيبا از امامت دارد. او در يكي از رجزهايش در بحبوحه‌ي جنگ اين‌گونه سرور خود را مورد خطاب قرار مي‌دهد:

 

 

 

 

أقدم حسيناً هادياً مهدياً              اليوم تلقا جدّك نبيا

 

ثمّ أباك ذالنّدا علياً                  ذاك الذي تعرفه وصياً[8]

 

اي حسين! اي امامي كه هم هدايت يافته‌اي و هم ديگران را هدايت مي‌كني. و امروز جدت پيامبر صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم را ملاقات خواهي كرد. سپس پدرت علي را كه صاحب فضل و جود و احسان است، آن عزيزي كه ما او را وصي مي‌شناسيم.

 

انتظار ظهور فرزند حضرت حسين عليه‌السّلام نيز، در گرو معرفت ايشان است. معرفتي كه برترين عبادت است و منتظران واقعي را آماده‌ي ظهور مي‌سازد. امام كاظم عليه‌السّلام فرمودند: أفضل العبادة بعد المعرفة انتظار الفرج. اگر معرفت ما منتظران نيز سطحي و محدود به دانشي بي‌نتيجه باشد، ما نيز در هنگامه‌ي ظهور همچون كوفيان خواهيم بود، امام صادق عليه‌السّلام مي‌فرمايند: اذا خرج القائم، خرج من هذا الامر من كان يري من اهله ...[9] هنگامي كه قائم عليه‌السّلام قيام كند از امر ـ ولايت ـ او كساني خارج مي‌شوند كه همواره چنين به نظر مي‌رسيد كه از ياران او باشند.

 

به توصيه امام صادق عليه‌السّلام نيز وظيفه منتظران در عصر غيبت، كسب معرفت است. معرفتي كه بايد از خدا درخواست شود،و اگر اين شناخت حاصل نشود از دين بيرون رفته، گمراه مي‌شويم و راه را بر حسين و حسينيان مي‌بنديم.

 

"اللّهمَّ عرِّفني نفسك فإنّك إن لم تعرفني نفسك لم أعرف رسولك، اللّهمَّ عرِّفني رسولك فإنّك إن لم تعرفني رسولك لم أعرف حجتك، اللّهمَّ عرِّفني حجّتك فإنّك إن لم تعرفني حجتك ضللتُ عن ديني، اللّهمَّ لا تُمتني ميتةً جاهليةً ..."[10]

 

و به فرموده پيامبر صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم: خوشا به حال ثابت قدمان در امر امامت ايشان،[11] هم ايشان كه در زمان ظهور به سوي مولاي خويش مي‌شتابند و حسيني‌وار گرداگرد شمع وجودش مي‌چرخند.

 

امام صادق عليه‌السّلام در وصفشان می فرمايد:" يحفون به و يقونه بأنفسهم في الحرب و يكفونه ما يريد..."[12] ياران مهدي عليه‌السّلام در ميدان رزم او را در بر مي‌گيرند و در جنگ‌ها با جان خود، از ايشان محافظت مي‌كنند.

 

 

 

 

2-      محبت

 

محبت حالتي است ميان محب و محبوب كه سرچشمه‌ي آن قلب و درون است، در ظاهر و افعال و اعمال محب به روشني پيداست و محبتي حقيقي و پايدار است كه از پي معرفت باشد. امام صادق عليه‌السّلام :" الحبّ فرع المعرفة"[13]محبت فرع شناخت و ادراك است.

 

امام حسين عليه‌السّلام محبوب همه‌ي دل‌ها بودند؛ اما بيش از همه ياران خود حضرت، به او علاقه داشتند و در مقابل عشق حسين عليه‌السّلام بود كه آتش عشق به فرزند نيز در كربلا خاموش ماند و جاي خود را به عشق حقيقي داد: در كربلا به بِشر (بشير) بن عمرو حضرمي گفتند كه پسرت را در سرحدّات مملكت ري به اسارت گرفته‌اند و او گفت: عوض جان او، و جان خويش از خالق، جان‌ها خواهم گرفت. دوست نمي‌داشتم او را اسير كنند و من بمانم، امام عليه‌السّلام بيعت را از او برداشت و فرمود: خدا رحمت كند تو را، من بيعت خويش را از تو برداشتم، برو و فرزندت را از اسارت برهان. او جواب داد: درندگان بيابان مرا زنده بدرند اگر از تو جدا شوم و تو را در غربت بگذارم و بگذرم. آن‌گاه خبرت را از شترسواران رهگذر بازپرسم؟ نه هرگز چنين نخواهم كرد.[14]

 

 حضرت ابالفضل عليه‌السّلام كه معرفتي ديرينه و پيوندي عميق از مولاي خويش داشت، اين گونه خطاب به معشوق و محبوبش ـ حسين عليه‌السّلام ـ عرض مي‌كند:" يا اباعبدالله ! أما و الله! ما أمسي علي وجه الارض قريبٌ و لا بعيدٌ أعزٌّ علي و لا أحبّ إلي منك ..."[15] اي حسين! به خدا سوگند هيچ كس بر روي زمين نزد من عزيزتر و محبوب‌تر از تو نيست.

 

چنين عشقي است كه منتظران ظهور حضرت ولي عصر عليه‌السلام را به ندبه‌سرايي وامي‌دارد كه از فراق معشوق خويش اين‌گونه ناله سر مي‌دهند:أين الحسن و أين الحسين! أين أبناء الحسين! و دنيا و هر چه در آن است براي ديدار روي دوست حاضرند بدهند: "عزيزٌ علي أن أري الخلق و لا تري و لا أسمع لك حسيساً و لا نجوي"، و سخت است بر عاشقان حضرتش كه ايشان را در بلا ببينند و ناله و شكايتي سر ندهند: "عزيزٌ علي أن تحيط بك دوني البلوي و لا ينالك مِنّي ضجيج و لا شكوي ..." و به دنبال راهي هستند تا به فرزند پيامبر برسند. "هل اليك يابن أحمد سبيل فتُلقي هل يتّصل يومُنا مِنك بعدةٍ فَنَخظي"[16]

 

 امام كاظم عليه‌السّلام نيز كساني كه در دوستي با امام زمان عليه‌السلام ثابت قدم باشند بشارت دادند كه هم‌درجه‌ي ائمه عليهم‌السّلام در بهشت هستند:"طوبي لشيعتنا المتمسكين بحبلنا في غيبة قائمنا الثابتين علي موالاتنا و البرائة من اعدائنا اولئك منّا و نحن منهم ... هم والله معنا في درجاتنا يوم القيامة"[17] خوشا به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان ما تمسك نموده، بر دوستي به امام و بيزاري از دشمنان ما ثابت‌قدم باشند، آن‌ها از ما و ما از آن‌هاييم ... به خدا سوگند، آن‌ها در روز قيامت با ما و در درجات ما خواهند بود.

 

 

 

 

3-       بصيرت

 

از ويژگي‌هاي فكري و عملي ياران سيد الشهداء عليه‌السلام، بصيرت و بينش بود. در فرهنگ ديني و متون معارف، از كساني با عنوان «اهل البصائر» ياد مي‌شود كه صاحبان روشن‌بيني و بيدار دلي و شناخت عميق نسبت به حق و باطل، امام و حجت الهي، راه و برنامه، دوست و دشمن، مؤمن و منافق باشند. صاحبان بصيرت چشم درونشان بيناست. با آگاهي و هوشياري و انتخاب گام برمي‌دارند.

 

ياران و اصحابي كه همراه امام حسين عليه‌السّلام ماندند و تا آخرين لحظه از حق دفاع كردند، همگي آزادانه قدم در اين راه گذاشته بودند و مي‌دانستند پايان اين جنگ چيزي جز كشته شدن نيست. حضرت اباعبدالله عليه‌السّلام بارها با ايشان در قالب سخنراني و خطابه‌ها از مدينه تا كربلا صحبت كرده و از سرنوشتشان آگاهي داده بودند و در شب و صبح عاشورا بيعت را، از ايشان برمي‌دارند، تا با بصيرت و شناخت راهشان را انتخاب كنند.

 

همچنين صاحبان بصيرت عملكرد و موضع‌گيريشان رشد اعتقادي و مباني مكتبي و ديني دارد ياران اباعبدالله عليه‌السّلام جهادشان مكتبي و مبارزاتشان مرامي بود، نه سودجويانه و دنيا پرستانه يا نشأت گرفته از تعصبات قومي و جاهلي، يا تحريك شده‌ي تبليغات فريبكارانه‌ي جناح باطل و سلطه‌ي زور. ايشان، راه خود را روشن و بي ابهام و به حق ديدند و باطل بودن دشمن را يقين دانسته و با تطميع و تهديد و حتي امان‌نامه، نه خود را فروختند و نه دست از عقيده و جهاد برداشتند.اين بينش و بصيرت را از سخنراني‌ها، رجزها و عكس‌العمل‌هايشان مي‌توان شناخت.

 

امام صادق عليه‌السّلام درباره‌ي حضرت عباس عليه‌السّلام تعبير «نافذ البصيرة» دارد كه گوياي عمق بينش و استواري ايمان او در حمايت از سيدالشهداء است: "كان عمُّنا العباس بن علي نافذ البصيرة صلب الايمان ..."[18] در زيارتنا‌مه‌ي حضرت عباسعليه‌السّلام است:" و أنّك مَضيتَ علي بصيرةٍ مِن امرك مقتدياً بالصّالحين ..."[19]

 

مدافعان بيداردل و پيروان دل‌آگاه، كساني هستند كه در مقابل جبهه‌ي كوردلان دنيا طلب و فريب خوردگان بي‌انگيزه، با صلابت مي‌ايستند. ياران منتظر و ياوران آگاه دل حضرت بقية الله عليه‌السّلام نيز كساني هستند كه با اعتقادي راسخ به ياري حضرت مي‌شتابند و غيبت براي آنان به منزله‌ي ظهور مي‌باشد، چرا كه با چشم دل حضرت را نظاره مي‌كنند.

 

امام سجاد عليه‌السلام در وصف ياران امام مهدي عليه‌السلام مي‌فرمايند:" إن الله تبارك و تعالي أعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة"[20] خداوند تبارك و تعالي آن‌‌ها را چنان از عقل و فهم و شناخت برخوردار كرده است كه غيبت براي آنان به منزله‌ي مشاهده و حضور در آمده است.

 

آري! اينان به چنان بينشي در اين راه رسيده‌اند كه در راه دفاع از حق هم‌چون ياران اباعبدالله عليه‌السلام با سرزنش سرزنش‌كننده‌اي و نصيحتِ نصيحت كننده‌اي خاموش دل، از عقيده‌ي خويش برنمي‌تابند.

 

 

 

 

4-      پارسايي

 

زهد و پارسايي از ديگر ويژگي‌هاي برجسته‌ي ياران ائمه عليهم‌السلاممي‌باشد.اصحاب، ياران و منتظران حقيقي كساني هستند كه دل از حب دنيا خالي كرده باشند و در سايه‌ي كسب معرفت دنيا زدگي را از نفس خويشتن بزدايند.

 

در واقعه‌ي عاشورا كساني را مي‌بينيم كه در اثر غفلت از نفس خويش با وجود اين كه راه هدايت را مي‌شناختند، اما حاضر به تحمل شدايد و ياري امام نشدند. امام حسين عليه‌السلام در ميانه‌ي راه، در منزلگاهِ قصرِ مقاتل خيمه‌اي برافراشته را ديدند كه مربوط به شخصي به نام عبيدالله بن حر جُعفي مي‌شد. امام حجاج بن مسروق را فرستاد كه او را دعوت كند تا به امام بپيوندد، اما بهانه آورد. امام خود نزد او رفتند اما عبيدالله اين بار نيز بهانه آورد كه: به خدا سوگند مي‌دانم هر كه شما را دنبال كند در آخرت سعيد و خوشبخت خواهد شد ... لكن اين طرح و نقشه را بر من تحميل مكن، چرا كه نفس من بر مرگ، آمادگي ندارد.[21] در تاريخ آمده او مردي مرتد بود كه اموال اين و آن را غارت مي‌كرد و به راهزني مي‌پرداخت.

 

به راستي چه زيبا امام حسين عليه‌السلام زمانه‌ي خويش را توصيف كردند: "...إن الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرّت معائشهم فإذا محسوا بالبلاء قل الدّيانون..."[22] به راستي مردم همه دنيا پرستند و دين بر سر زبان آن‌هاست و تا براي آنان وسيله‌ي زندگي است مي‌چرخانندش و وقتي به بلا آزموده شدند، دين‌دار كم است.

 

نصرت خواهي امام تكليف مي‌آورد و هر كه نداي «هل من ناصر» امام را بشنود و پاسخ ندهد، جهنمي است. اين نداي استنصار، همواره درگوش تاريخ شنيده ميشود. همه جا كربلا و همه روز عاشوراست و غيبت نيز صحنه‌اي عظيم از اين كربلاست. سعادت در فدا كردن هستي و مال و جان، در راه دين و گوش به فرمان بودن رهبر الهي است.

 

ياران امام حسين عليه‌السلام نمونه‌اي تام از اين زهد بودند كه سرمشقي نيكو براي منتظران خواهند بود در اين بخش به گوشه‌اي از جلوه‌هاي اين پارسايي اشاره مي‌شود:

 

 

 

 

          الف) عبادت و راز و نياز با پروردگار

 

يكي از جلوه‌هاي زهد در ياران امام حسين عليه‌السلام عبادت و راز و نياز با پروردگار مي‌باشد. امام حسين عليه‌السلام در كربلا دو بار از لشكر دشمن مهلت خواستند؛ يك‌بار شب عاشورا و دومين بار روز عاشورا و هر دو بار براي عبادت و راز و نياز بود. شب عاشورا امام حسين از دشمن فرصتي خواست تا به عبادت و تلاوت بپردازد. در همين شب بود كه ياران زاهد و وارسته از دنيا، از خوشحالي اين‌كه فردا سعادت شهادت نصيبشان مي‌شد با هم مزاح مي‌كردند مثل برير و حبيب.

 

صداي نجواها و زمزمه‌هاي عاشقانه‌ي ياران و اهل بيت امام عليه‌السلام با پروردگار از ميان خيمه‌ها به گوش مي‌رسيد. راوي گويد: "و بات الحسين و اصحابه تلك الليلة و لهم دوي كدوي النحل ما بين راكع و ساجد و قائم و قاعد"[23] حسينعليه‌السلام و يارانش آن شب را به صبح رساندند، در حالي كه زمزمه‌ي آنان در حالت ركوع و سجود و ايستاده و نشسته، مانند زمزمه‌ي زنبوران عسل شنيده مي‌شد. و در جايي ديگر آمده كه صداي قرآن خواندن آنان به گوش مي‌رسيد: ..."و هم بين راكع و ساجد و قاريءٍ للقرآن"[24]

 

همچنين در ظهر عاشورا، براي دومين بار، مهلتي خواسته شد كه براي برپايي نماز بود. ياران نيز با اقتداي به مولاي خويش ، آخرين نمازشان را به جا آوردند تا با اين حالت به ملاقات خدا بروند. از ابومخنف نقل شده كه ابوثمامه به امام حسينعليه‌السلام گفت: ... من علاقه مندم در حالي كه اين نمازم را كه وقت آن رسيده به جاي آورم و خدا را ملاقات كنم.[25]

 

و نيز در وصف ياران امام مهدي عليه‌السلام نقل شده كه پيامبر اكرمصلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمودند: "مجدّون في طاعة الله."[26] آنان در اطاعت خداوند (و عبوديت) اهل جدّيت و تلاشند. امام علي عليه‌السلام نيز فرمودند: "رجالٌ لا ينامون الليل لهم روي في صلواتهم كرُوي النحل يبيتون قياماً علي أطرافهم و..."[27] مردان شب‌زنده داري كه زمزمه‌ي نمازشان مانند نغمه‌ي زنبوران به گوش مي‌رسد. شب‌ها را با شب‌زنده داري سپري مي‌كنند و ... .

 

 

 

 

ب) بي‌توجهي به دنيا (مفهوم زندگي از نگاه زاهدان كربلا)

 

از ديگر جلوه‌هاي زهد در ياران امام حسين عليه‌السلام، ديدگاه آنان نسبت به زندگي مي‌باشد. مفهوم زندگي در فرهنگ عاشورا والاتر از بودن و نفس كشيدن است. امام حسين عليه‌السلام زندگي را تنها در صورت «حيات طيبه» بودن قبول دارند، آن هم وقتي كه همراه با عزت و آزادگي باشد و در اين فرهنگ، مرگ با عزت، مفهوم والاي زندگي است و زندگي ذليلانه، مرگ است." لا أري الموت إلا سعادة و الحياة مع الظالمين إلا برما."[28]

 

در شب عاشورا همه‌ي ياران، مرگ همراه با سرور آزادگان را بر زندگي ذلت‌بار برمي‌گزينند.

 

امام حسين عليه‌السلام خود در وصف يارانش اين چنين مي‌فرمايد: "اما والله لقد نهرتم و بلوتهم و ليس فيهم الاشوس الاقعس يستأنسون بالمنية دوني استئناس الطفل بلبن امّة."[29] به خدا سوگند اين‌ها را آزموده‌ام و آن‌ها را انسان‌هايي سينه سپركرده يافتم به گونه‌اي كه به مرگ به زيرچشمي مي‌نگرند و شوقشان به مرگ، كمتر از شوق كودك به شير مادرش نيست.

 

فرزندان مسلم بن عقيل عرض مي‌كنند: در ركابت مي‌جنگيم تا ب

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ن : امیر بدری
ت : جمعه 1 آذر 1392